مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند. جان رابرت فاولز دستهایی که برای کسب حلال تلاش می کنند معنای حقارت را نمی فهمند . اگر همراه با هر دعایی که میکردم فهمیدهام که خیلی وقتها؛ گناه نکردن، نتیجه ی فراهم نبودن «موقعیت» است توهمِ «تقوا» برم ندارد ...! این بار اگر زن زیبایی دیدید
حـلالـم کـن تـو ای مـادر،تـو از آیـیـنـه هـا بـودی نـگـیـر از مـن،نـگـیـر گـرمـیـه دسـتـاتـو دیرگاهی است که در این گوشه شهر
****************
خداوند مردان را نیرومندتر آفریده است’اما نه لزوما باهوشتر.او به زنان فراست و زنانگی داده است و اگر این دو با هم خوب بکار روند میتواند مغز هر مردی را که تا بحال دیده ام مختل کند. فرا فاوست
****************
مردها همه مانند هم هستند فقط چهره هایشان با هم فرق دارد تا بتوان آنها را از هم تشخیص داد
*****************
یک مرد عبارت است از کلیه ادا و اطوارهای گذشته و امروزش. الکسی کارلایل
*****************
هیچ فکر کردی چرا خدا مرد را قبل از زن خلق کرد ؟ خب معلومه قبل از خلق هر شاهکاری یک چرکنویس هم لازمه
*****************
اگر زنان در مورد شخصیت مردان کمی نکته سنج باشند’هیچگاه تن به ازدواج نخواهند داد. جورج برنارد شاو
****************
قدمی بر میداشتم...
اکنون کنار خدا ایستاده بودم...
دوســـت داشتنت بوی ِ بــــــاران می دهد
همــآن قدر بی مقدمــه
همـــآن قدر بی دغدغــه
فــــــــــقـــــــــــــ ط
یادت باشد مثل ِ بــــــــاران
مـــَرا بـــی واسطه
دوســـت داشته باشـــی
هوس را زنده به گور کنید !
و خدا را شکر کنید برای خلق این زیبایی
زیر باران اگر دختری را سوار کردید
به جای شماره ، به او امنیت بدهید !
او را به مقصد مورد نظرش برسانید
نه به مقصد مورد نظرتان !
در تاکسی خود را به در بچسبانید ، نه به او !
بیائید فارغ از جنسیت
کمی مرد باشید !!!
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم
کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم
مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم
بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم
نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم
جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم
به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم
وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
ولی داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد به گوش کمتر کسی رسیده
مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند. دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند. ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود . تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند...
مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می شود. سالها بعد از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود فرح یا نامزد اوستا به فرانسه ..
حـلالـم کـن نـدونـسـتـم،تـو نــوری از خـدا بــودی
حـلالـم کـن گـنـاهـکـارم،بـه چـشـمـانـت بـدهـکـارم
غـرور داشـتـم نـدونـسـتـم،حـالا مـادر سـزاوارم
نـکـن گـریـه،نـبـیـنـم اشـک چـشـمــاتـــو
نـکـن گـریـه،بـمـیـرم مـن واسـه چـشـمــات
نـگـیـر از مــن،نـگـیـر حـرم نـفـسـهــاتــو
حـلالــم کـن خـطا کــردم،تــو مـرهـم بـاش بــر ایـن دردم
ســر سـجـاده ی عـشـقــت،دعــایـم کـن کـه بــرگـردم
تـو گـل هـسـتـی بـرای مـن،مـنـم خـاری در آغـوشــت
تـویــی قـدیـسـه ی رویــام،کـه جــرمــم شـد فــرامــوشـــت
دل من درگیر است
دل من می خواهد که در این باد سحر
به افق پرگیرد
دیرگاهی است که در این گوشه دل
بغضی در حنجره ام در گیر است
چشم من می خواهد
دلی در برگیرد
دیرگاهی است که در این گوشه بغض
عربده ای درگیر است
دل من می خواهد
نعره ای سرگیرد
دیرگاهی است که در این لحظه شوم
روح من می خواهد
بوسه ای از لب مردن گیرد
دیرگاهی است......
Design By : Pars Skin |